رئیس صدا و سیما بودن مصیبت بزرگی است؛ شاید هیچ پست و سمتی در کشور به اندازه ی این سمت مورد توجه و به همین اقتضاء مورد نقد و طعن نباشد. تلویزیون را همه می بینند و همه نظر می دهند. منصف باشیم اذعان می کنیم که جلب نظر همه، اتفاق محالی است. آنهم در ایران که رسانه ی ملی نه یک ابزار سرگرم کننده که مهمترین رکن تبلیغی جمهوری اسلامی به حساب می آید. مدیران صدا و سیما چالش بزرگی در جذب، اقناع و جلب رضایت مخاطب دارند. بسیاری از آنها نمی دانند که چگونه سلیقه ی دم دستی و زرد پسند مخاطب عام را با توقع سطح بالای نخبگان و از طرفی با مطالبه ی آرمان گرایانه ی متدینین بیامیزند و اثری مورد پسند همه ارائه دهند .فراموش نمی کنم که روزی با یکی از مدیران میانی سیما وارد چالش شدم که زمان پخش مناسبی برای برنامه «دیروز امروز فردا» دست و پا کنم، مدیر مورد بحث با اطمینان می گفت که اگر برنامه شما بجای فوتبال پخش شود، حتماً عموم مردم گلایه خواهند کرد و من البته با همین استدلال خواستار حذف فوتبال و پخش برنامه بودم.(البته حدس می زنید که این جملات ویراستاری شده است)!
به هر تقدیر واقعیت درونی سازمان صدا و سیما با تصویری که بیرون از دیوارهای بلند جام جم منتشر شده است، فاصله ی بسیار دارد. آنها که امکان و استعداد واقعی صدا و سیما را می شناسند می دانند که توسعه ی یکباره ی شبکه های تلویزیونی در دوره ی آقای لاریجانی، آنتن ارزان و پول های کلانی را برای بسیاری از برنامه سازان به ارمغان آورد و رقابت تلویزیون جمهوری اسلامی با انبوهی از شبکه های ماهواره ای برای پرکردن اوقات فراغت مخاطبان اتفاقات بسیاری را موجب شد. یادمان نرفته که در اوایل دهه ی هفتاد در طول هفته شاهد یک سریال آن هم غالبا خارجی بودیم. اما شبکه های متعدد سیما در سال های اخیر سریال ها و تله فیلم های متعدد ساخت داخل را به نمایش می گذارد. آثاری که بسیاری شان آشکارا با عجله، شتاب و نظارت پایین تهیه و تولید شده اند. اما چاره چیست؟!
نهادهایی که متولی تربیت نیروی متخصص برای رسانه ی ملی بوده اند هم پای تحولات پرشتاب در این عرصه عمل نکرده اند. برخی تصور می کنند که مدیران صدا و سیما با حجم بالایی از فیلم نامه ها و طرح های با کیفیت مواجه اند و در انتخاب بهترین آنها درمانده اند! واقعیت خلاف این است. شاید تعداد فیلم نامه نویس های مورد اعتماد در تلویزیون از تعداد انگشتان دو دست بیشتر نشود، به شرح ایضا کارگردان های حرفه ای و... . متهم کردن صدا و سیما به کم کاری در حوزه ی تولید آثار فاخر دینی و فرهنگی کمی شبیه این است که وزارت ارشاد را به کم کاری در تولید رمان های مطلوب متهم کنیم. پاسخ روشن است؛ نویسنده ای باید بنویسد تا وزرات ارشاد اثر او را منتشر کند. این استدلال البته همیشه مشکل گشا نیست.
آیا صدا وسیما به ظرفیت موجود توجه داشته است یا دایره ی محدودی از برناسازان به راهروهای ساختمان شیشه ای و برج های مجاور راه می یابند؟ آیا ظرفیت بالفعل صدا و سیما متناسب با اهداف و آرمان های انقلاب اسلامی ساماندهی و سازماندهی شده یا در گیر و دار ملاحظه کاری ها و سست عنصری ها به وضعیتی کم خاصیت بدل شده است؟ آیا نیروهای متعهد و متخصص موجود(که چندان هم به وفور یافت نمی شوند) مورد حمایت مدیران و سیاست گذاران قرار می گیرند یا عرصه برآنها تنگ می شوند و به نفع چهره های زرد، به ظاهر جنجالی و نه چندان ارزشمند به لحاظ شخصیتی کنار گذاشته می شوند؟
انصاف حکم می کند که بالندگی صدا و سیما را در برخی حوزه ها بستاییم و برای سلامتی و طول عمر آثار ارزشمندی که کم و بیش به چشم می خورند، صلوات بفرستیم. کما اینکه جریان حزب الله و مردم متدین و قدر شناس ما هیچگاه چشم سفیدی نکرده اند و قدردان بوده اند. اما وظیفه ی جبهه ی فرهنگی انقلاب چیست؟ یقیناً صدا و سیما به عنوان مهمترین ارگان تبلیغاتی و اطلاع رسانی کشور رسالت بسیار مهم و نقش بی بدیلی را ایفا می کند. همین اهمیت و حساسیت است که توجه و حساسیت دغدغه مندان را بر می انگیزد و بر حجم انتقادها می افزاید. اتفاقاً انتقاد از صدا و سیما موثرترین خدمتی است که از دست ما بر می آید.
تجربه نشان داده است که رها کردن رسانه ی ملّی، حساسیت ها درون سازمانی را کاهش می دهد و نوعی بی توجهی به آرمان ها و اهداف اسلامی انقلابی را موجب می شود. اتفاقی که اثر آنرا کم و بیش در برخی مقاطع بر روی خروجی های صدا و سیما شاهد بوده ایم. مدیران و دست اندر کاران رسانه ی ملی باید بدانند که مجموعه ی تحت مدیریت آنها بطور دائم مورد رصد و نظارت عمومی است.
فتنه ی 88 حقایق بسیاری را آشکار کرد. برخی چهره های فرهنگی کم کاری و سست کاری تلویزیون در سال های اخیر را یکی از دلایل اصلی توسعه ی شبهات انتخاباتی دانسته اند. حرف اصلی این است که اگر تلویزیون بدرستی سیمای ایران اسلامی را نشان می داد هیچگاه عده ای تصور نمی کردند که کل ایران مانند آنها فکر می کند و از اقلیت بودن شان دچار شگفتی نمی شدند. این بیان، سهمی از حقیقت را داراست. حاشیه نشینان، روستائیان و طبقه ی سنتی و انقلابی در فیلم ها و سریال های وطنی سهم اندکی داشته اند و غالبا دیده نشده اند. فهم چرایی این اتفاق برای کسانیکه طبقه ی اجتماعی و خصلت های برنامه سازان، فیلم سازان و حتی برخی از مدیران میانی سازمان صدا و سیما را می شناسند، چندان دشوار نیست.
وقتی چاره ای از راه بردن رسانه ی ملّی با بدنه ی فعلی نباشد، چاره ی کار را باید در نقد و نظارت مداوم و سختگیری بر آثار و خروجی های سازمان جستجو کرد. این رویه ایست که هفته نامه ی «9 دی» علیرغم اعتقاد به صداقت و دغدغه مندی مدیران و مسوولان ارشد این سازمان برای کمک به آنها در پیش خواهد گرفت.